سخنرانی دکتر حبشی (نوجوانی):
به سوالات جنسی فرزندانمان چگونه پاسخ دهیم؟
- ·چگونه مسائل جنسی را به فرزندانمان آموزش دهیم؟
- ·از چه سنی مسائل جنسی را به فرزندانمان آموزش دهیم؟
- ·چه کنیم که فرزندانمان دچار انحراف جنسی (استمنا، روابط نامشروع با جنس مخالف و...) نشوند؟
- ·با بچه ای که دچار انحراف جنسی شده چگونه رفتار کنیم؟
- برای لینک دانلود به ادامه ی مطالب بروید
- نظر یادتون نره
داستان زیبا و آموزنده عشق پسر جوان ساده دل به یک دختر کافر که او را از دین خدا جدا کرد و زندگی اش را تباه کرد
جوانی ساده که ناگهان مجذوب دخترکی شد، او نتوانست نگاهش را از وی بردارد، لحظاتی به طور مداوم به او نگاه کرد. عشق دخترک در دل شیخ افتاد. فورا از مناره پایین آمد و بدون اینکه نماز جماعت را برگزار کند، مسجد را ترک کرد و به در خانه دخترک رفت.
برید ادامه ی مطلب
داستان جالب همسر زیبا و خوش چهره !
یکی از دوستانم با یک زن بازیگر معروف که فوقالعاده زیبا بود ازدواج کرد. اما درست زمانی که.....
برید ادامه ی مطلب
نظر یادت نره :)
انتقام جویی از دختر مورد علاقه در وایبر
جوان کرمانشاهی که با پاسخ نه از سوی دختر مورد علاقه اش مواجه شد.........
برو ادامه ی مطلب
نظر یادت نره :)
———- | اس ام اس عاشقانه | ———-
پیش بی درد دمی صحبت از درد مکن ، شاخ سبز دلت را به خطا زرد مکن ، مرد اگر نیست در آن شهر ولی کوه که هست ، تکیه بر کوه کن و تکیه به نامرد مکن .
———- | اس ام اس عاشقانه | ———-
اگر شیری درنده در برابرت باشد بهتر از آن است که سگی خائن پشت سرت باشد .
———- | اس ام اس عاشقانه | ———-
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد ، ممنون توام که کرده ای از من یاد .
———- | اس ام اس عاشقانه | ———-
برو ادامه ی مطلب
اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد بدون کار خدا بوده ! اگه بی محابا دلها از دستها بهم گره خورد بدون کار خدا بوده ! اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی بدون تنها محرمت خدا بوده ! حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهایی خفه ات کرده شک نکن تنها مرحمت خداست که از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده
برو ادامه ی مطلب
سالهاست
خانه هیچ زنی "مرد" نمی خواهد
همدم میخواهد
یک دوست میخواهد
که پیرهن گل گلی
و چشم های پرحرف بانو را بفهمد
مرد که در خیابان زیاد است
سالهاست خانه ی زن ها
نیست در جهانی میخواهد
که فقط درک کند
و آغوشش خوب کار کند ...
ازبوسه های قلابی تلفنی خسه شدم
ازبغل های محکم اس ام اسی
از عشق بازی های داغ چت
از همه خسته ام
تو کنارم باش
هوای تنت کافیست....
دل است دیگر
هوایت ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ دیگر
و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ !
از دلَت بپرس مــال ِ کیست ؟
تـُــو مــال ِ منــی
خُودم کشفَت کرده ام
تـُــو با مـَن مــی خندی
با مـَن گریه ِ مــی کنی
درد دلَت را به ِ مـَن مــی گویــی
دیـوانـه
دلَت برایِ مـَن تـَنگ مــی شود
ضربان قلبت با مـَن بالا مــی رود
با سُکوتَم ، با صدایَم
با حضورم ، با غیبتَم
تـُــو مــال ِ منــی
این بلاها را خُودم سَرت آورده ام
به ِ مـَن مــی گویــی دوستت دارم
وَ دوست داری
آن را از زبان ِ مَن
فقط مَن بشنوی
برای که ِ مــی توانــی خُودت را لُوس کـُنــی ؟
نازَت را بخَرد
وَ بهِ تُو دست نـَزنـَد ؟
چه ِ کـَســی با یک کلمه
با یک نگاه
دلَت را مـی ریزد ؟
بَعد خُودش آن را جَمع مــی کـُنَد وَ سَرِ جایَش مــی گـُذارد ؟
چه ِ کـَســی احســاسـاتت را تـَر وُ خـُشک مــی کـُنـَد ؟
اشکـَت را در مــی آورد
بَعد پاک مــی کـُنَد ؟
چه ِ کـَســی پیش از آن که ِ حَرفت را شُروع کـُنــی
تا ته ِ آن را نَفس مــی کشَد ؟
مَن زحمتت را کشیده ام ، تا بفهمــی هَنوز مــی تَوانــی
شیطنت کُنــی ، انتظار بِکشــی ، تَپش ِ قَلب بگیـری ، عاشق ِ شَوی
تـُــو حَق نَداری خُودت را از مَن وَ مَن را از خُودت بگیری
تـُــو حَق نَداری ، " خُودت " را از " خُودت " بگیری
مَن شکایت مــی کُنَم از طَرف هَر دویمــان
از تـُــو
به تـُــو
چه ِ کـَســی قَلب مَرا آب و جارو مــی کُنَد ، دانـه ِ مــی پاشَد
تا کلمات مثل ِ کَبوتَر
از سَر وُ کـُول ِ مَن بالا بروند ؟
چه ِ کـَســی هَمان بلاهایــی را که ِ مَن سَرِ تُو آوردم
سَرِ مَن آورده ؟
من مــال ِ تـُــوام
دیـوانــه
زَحمتَم را کشیده ای
کـَشفم کـَرده ای
نَترس
چند سُوال مــی پُرسَم وَ مــی روم
یک : چند ســال پیرت کـَرده اند ؟
دو : چند ســال جوانت کـَرده ام ؟
سه : از دلَت بپرس مــال ِ کیست ؟
چهار : اگر جای ِ خُدا بُودی ، با ما چه ِ مــی کردی ؟
پنج : کــجا برویـم ؟
دستت را بـه ِ مـَن بده
عـشـق هـمـیـن اسـت کـه بـخـواهـی . . !
چـه سـه چـرخـه ی کـوچـکـی را
چـه هـکـتـارهـا زمـیـن
چـه زنـی را
چـه مـردی را . . !
عـشـق کـم و زیـاد نـدارد،
عـشـق
یـعـنـی هـر چـیـزی کـه
بـا "هـمـه ات" بـخـواهـی . . .
از تمـــام عطـــرهــای دنیـا
تنها لحـظـه ای
بویـی شبیــه به آغـوشـت مـیخواهم
تا هـوش از سر ایـن همه دلتـنـگـی ببــرد ........
زندگی نقطه سر خط.
طلبـــــکارت ک نیستـــــــم
دوستــــــم نـــــــداری
خـــــــب نداشتــــه بــــــاش!!!!
ﺷــــــــﮏ ﻧﮑــــﻦ ...!
" ﺁﯾﻨــــﺪﻩ ﺍﯼ " ﺧﻮﺍﻫـــﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﮐﻪ , " ﮔﺬﺷﺘــــﻪ ﺍﻡ " ﺟﻠﻮﯾــــﺶ زﺍﻧـُــــــﻮ بزﻧــــﺪ ...!
ﻗـــﺮﺍﺭ ﻧﯿـــﺴــــﺖ ﻣــــﻦ ﻫــــﻢ ﺩﻝِ ﮐﺲِ ﺩﯾـــﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺴــــﻮﺯﺍﻧﻢ ...!
هـوا چقـدر دیـوانـه اسـت !
تـو کـه نیستـی ، گـریـه مـی کنـد .. !
همـه دچـارت شـدهـ ایـم ..
همـه !
هیچگاه
تو را...
آنگونه دوست نخواهم داشت...
که زندانیم باشی...!
زندانبانی...
شغل مورد علاقه ام نیست...!
و از دید من...
زندان...
منفورترین مکان دنیاست...!
من...
تارهای افکار خویش نیز...
گسسته ام...!
چه برسد...
به تو...!!!
تو میتوانی پرنده باشی...
اما...
اینکه بخواهی تا چه حد...
در آسمان من...
اوج بگیری...
در خود توست...
میزان اوج گرفتن و پروازت...
بستگی دارد به...
"آرزویت""باورت""خواستنت""صداقتت"
و...
"عشقت"
هر میزان که...
از چشمه عشق...
سیرابتر بنوشی...
بیشتر اوج خواهی گرفت...!
من...
تو را...
آرزو نخواهم کرد...!
آنکه با دل می آید...
با دل میماند...
و این...
می ارزد به تمام زندگی...!!!
چونان صاعـقـــه ای بر من فرود آمدی
و دو نــیــمـــم کردی
نیمی که دوستت دارد
و نیمی دیگر
که رنج می برد
به خاطرِ نیمه ای که دوستت دارد ...
مکالمه جالب بین دختر و پسر عاشق
خیلی باحاله حتما بخونید زود برید ادامه مطلب زوووووود
به پستی ها و بلندی ها، به ساده بودن ها
گاه قایقی می آید
دستی تکان می دهد و سلامی می کند
می ماند، می گوید!
می شنوم، می فهمم
و من می اندیشم:
کدام اندوهش را برایم به ارمغان آورده است؟
از کدام تیربار حادثه به من پناه آورده
از چه سخن خواهد گفت؟ از نبودن ها و سختی این نیستی ها!
دریای من! همیشه مواج است
و مسافران دریای من
همیشه اندوهی بر لب
و دلی از حادثه ای شکسته
وچشم بارانی دارند!
اینجا همیشه طوفانی ست!
و مسافران دریای من
گاه مرمت می شوند
و گاه زخم هایشان اندکی التیام می یابد
اما میل رفتن نخواهند داشت!
اینجا همیشه مهمانی ست!
اینجا ساحل تنهایی من است!
با مهمانهایش، با خوبی هایشان!
باز هم
اینجا ساحل تنهایی من است!
و روزی در این دریا غرق خواهم شد!
دریای زندگیِ من
زندگیِ من کجایی
آیا ممکن است کسی راملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایدهآل شماست و اشتباه هم نکرده باشید؟ واقعیت این است که زوجهایی وجود دارند که 30سال با هم زندگی کردهاند و میگویندکه در همان ملاقات اول، میدانستند که همسر ایدهآل خود را یافتهاند.
وقتی از بسیاری از افرادی که ازدواج کردهاند سؤال میشود چطور همسرشان را پیدا کردهاند میگویند که در یک نگاه شریک زندگیشان را یافتهاند، شاید تعجب کنید ولی آنها هر دو بر این باورند که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده. آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایدهآل شماست و اشتباه هم نکرده باشید؟ واقعیت این است که زوجهایی وجود دارند که 30سال با هم زندگی کردهاند و میگویند که در همان ملاقات اول، میدانستند که همسر ایدهآل خود را یافتهاند. آیا این همان «عشق در نگاه اول» نبوده است؟ ممکن است بشود چنین تلقی کرد که آنها جاذبهای قوی و ارتباطی روحی را تجربه کردهاند که سپس آن را به رابطهای قوی و موفق بدل ساختهاند. محمود هندیپور،روانشناس و مشاور درباره عشق در نگاه اول توضیح میدهد.
بقیه تو ادامه مطلب
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻴﺸﻪ عشق من
ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ؟
ﭘﺴﺮ: ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ . ﻭ ﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ .
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ، ﻋﮑﺲ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﻱ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ ﻭ ﻣﻴﺮﻳﺰﻥ …. ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ . ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ .
ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ :
ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮ ﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻴﺪﺍﺭی ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ .
ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﮑﻲ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﺮﺩ …
ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻧﺪﻳﺪ .
ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻭ ﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ؛ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ
ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ؛ ﭼﺸﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ :
ﻋﺰﻳﺰﻡ ،ﻋﺸﻘﻢ، ﺑﺨﺪﺍ ﺷﻮﺧﻲ ﮐﺮﺩﻡ ….
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ
ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ….
ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ …
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻴﮑﺮﺩ …
ﻛﻠﻴﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﮔﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ….
ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ
مــن بــودن آنــهـایــی را مــیـخـواهــم کــه حـتــی یــادشــان زنــدگــی را زیــبــاتــر مـیـکـند
پـس هـمـیـشـــه بـاش …
*****
کبریتهای سوخته هم روزی درختهای شادابی بوده اند مثل ما که روزگاری می خندیدیم قبل از اینکه عشق روشنمان کند
*****
چـیــز عـجـیـبـی سـتــ …!
وقـتـــی هـر شــبـــ ب خـیـر مــی گــذرد …
بـی آنــکـه کـســی ب تـــو بـگـویــد
“شـبـــ ب خـیــر”
*****
تو باشی و هوای بهار و من
قدم به قدم فدایت می شوم
تو باشی ، از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم
به بن بست ها ، به خیابان هایی همه با یک نام …
دوست دارم تو باشی و من نشانی ها را گم کنم ، راه خانه را هم ندانم تا همه بفهمند برای من کم حواس خانه آن جاست که تو باشی و من قدم به قدم فدایت شوم !
.
.
عید یعنی :
ع : عزیزم
ی : یادت نره
د : دوست دارم !
.........................
زود برو ادامه بدو بدو
.
باز رسیدیم به ایستگاه
بارون همه جا رو خیس کرده بود
شب بود…
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم…
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم…
بخار از دهنت بیرون میومد… خستگی رو توی چشمات میدیدم
یادته… عشقم بودی…
مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری… رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!
گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت…
حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!!
هوا سرد بود… ولی کاپشنم تنم بود…!!!
رسیدم خونه… جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود
یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود…
یه چایی داغ بعدشم خواب…
صبح فردا رسید… حس بدی بود
سرما خورده بودم تنهای تنها…
به دل گفتم سکوت کن تا بمیرم
نمی خواهم تارو پودم را ببینم
به عشق گفتم به دست غم اسیرم
بیا با من ودا کن تا بمیرم
.
..
.
..
برید ادامه زود
دارمت دوست به قدری که خدا میداند
راز این گفته فقط باد صبا می داند
مهرت ای عشق زمانی ز دلم پاک شود
که همه پیکر من زیر زمین خاک شود
تو از جنس احساس یک بوته نسرین
تو با چکه های شفق آشنایی
تو سرفصل لبخند هر برگ یاسی
یر پژوک سرخ صدایی
تو رنگین کمانی ز چشمان موجی
تو رمز رسیدن به اوج خدایی
تو در شهر رویاییم کلبه دل
تو یک قصه از واژه ابتدایی
تو از آه یک ابر مرطوب و تنها
تو بارانی از سرزمین وفایی
تو را مثل چشمان خود میشناسم
اگرچه ز مژگان چشمم جدایی
سلام خدمت همه ی دوستا ی جینگلییییی و خووشمل روژین
خوفین؟ خوشین سلومتییییییییین؟؟؟!!
اگه خوبین که خودا رو شوووووووکر
اگرم بدین ک .............واسا بیینم نبینم بد باشیا تو سایت روژین جوووون نباید غمگین باشیا وگرنه چشاتو دلمیالمو باش کله پاچه دولوس میکنم اره همینه
راستی من یه معذرت خواهیم باید بکنماااااااااایه مدت بی کار بودم نیومدم پیشتون البته ناگفته نماند شمام خعلی بی وفایی کردین گفته باشم
حتی یه سر کوثولو موثولوم به من نزدین واقعا که ...
خب به هر حال قراره دوباره وبمون تنظیم منظیم بشه و دیه مث قدیما را بیفتیم خخخخخخخخخخخخع
راستی گفته باشم به چند تا عضو فعال نیاز دالیم پلییییییییز هلپ می و بیایید لطفا
خیلی خووووووف میثی که به حرفام گوش کردین فعلا بای همه خوشملا
من و دوستااااااام خخ
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
قــاب گــرفتمــــ
بــ ــه صـورتـم آویختــم !
حــالا بـا خیــال راحــت
هــر وقتـــ دلـــــمـــ گـــرفتـــ
” بغـــض ” مـیکنمــــ …
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن…!
.
هیـــچکس بعد از هیـــچکس نمــــرده....
ولـــی....
خیلی ها بعد خیلی ها دیگه زندگی نکردن...
***
فال ازدواج با استفاده از شمع و کلید
بنابر رسوم قدیمی در کشور لهستان ، هر سال در شب قبل از جشن سنت آندرو ( جشن در روز ۳۰ نوامبر و در نتیجه زمان انجام فال غروب ۲۹ نوامبر است. )
دختر خانم های جوان مقداری شمع را در قاشقی ریخته و بر روی شعله ای نگاه می دارند تا ذوب شود. سپس یک کلید قدیمی را بر روی کاسه و یا لیوان کوچکی که محتوی آب سرد است نگاه داشته و محتوی قاشق را از طریق سوراخ کلید به داخل آب می ریزند.
(کلید حتما باید قدیمی باشد و سوراخ بزرگی داشته باشد که شمع ذوب شده بتواند عبور کند. ) فرض بر این است که شکل و فرمی که شمع پس از سرد شدن ایجاد می کند ( و یا سایه آن شکل تحت تابش نور مستقیم ) به نحوی حاوی اطلاعاتی در مورد همسر آینده است که می تواند حرف اول اسم ، مشخصه ای از چهره و غیره.
احکام فال و سحر و جادو
اگر اهل گشت و گذار و سفر به مناطق مختلف کشور عزيزمان باشيد حتماً يکي از صحنههايي که در حاشيه مکانهاي سياحتي بهخصوص پارکها و فضاي سبز اطراف آثار باستاني توجه شما را به خود جلب کرده فعاليت پر رمز و راز فالگيران جورواجوري است که به ادعاي کفبيني، بختگشايي و غيبگويي و... هزينه سفر برخي افراد بهخصوص جوانترها را تا حد قابل ملاحظهاي افزايش ميدهند و معمولاً هيچ مشتري را هم ناراضي برنميگردانند. متأسفانه در سالهاي اخير فعاليت اين افراد بسيار وسيعتر و متنوعتر شده و گرايش جوانها بهخصوص بانوان به اينها امور پر رنگتر و نگران کنندهتر شده!
جداي از ابعاد مختلف اين پديده و پيامدهاي ترويج آن در سطح جامعه حکم شرعي و نگاه فقهي به اين معضل اجتماعي، خود داستان مفصلي است که نياز به توجه و دقت دارد زيرا انجام اين کارها، يادگيري و آموزش، مراجعه به فالگيرها و پرداخت پول به آنها و... همه و همه داراي حکم شرعي خاص خودند که در اين شماره قصد داريم به آنها بپردازيم.
بقیه در ادامه ی مطلب
متولد چه ماهی هستی؟ / بوسه هات چه جوریه؟
برو ادامه زود